بارانی ام را می پوشم ...
بی انکه بارانی آمده باشد
به یاد ان روز که تو بودی و باران و خاطراتی خیس
و به جا مانده از لحظات تنها شدنم
و به حرمت نگاهت سراپا سکوت شده ام ...
دلتنگی یعنی:
یک شب دل ات بماند روی دستت
و نفهمی چطور میتوانی …
بدون او
آرامش کنی
ادما کنارت هستند تا کی؟
تا وقتی که به تواحتیاج دارند...
از پیشت میرند یک روز؟کدام روز؟!
وقتی کسی جایت امد...
دوستت دارند تا چه موقع؟
تا موقعی که کس دیگری برای دوست داشتن پیدا کنند...
میگوین عاشقت هستند تا همیشه؟!!!!
نه!فقط تا وقتی که نوبت بازی با تو تمام شود...
و این است بازی با هم بودن.......
قسم بــه دردهـــاي قـــلب زارم
قسم به خاطراتي كه با تو دارم
تو باشي يـــا نباشي در كــنارم
تورا از جان و از دل دوست دارم
فقط به عشق تو، به عشق اون چشمات، به عشق دیدنت، شنیدن صدات
تموم راهو با علاقه اومدم، قول میدم تا ابد تورو از دست ندم
فقط به عشق تو از خواب بیدار میشم
حس میکنم تورو بی اختیار پیشم
فقط به عشق تو دنیارو دوست دارم
حتی یه لحظه هم تنهات نمیذارم
دستـانــم را حصــاری میکنــم بـرایــت
حصــاری از عـشـــــق..................
...................حصــاری از بــوســــه
تــا آنـجـــا کــه نـتــوانــی جـهـــــان را
بـــی عـــشـــــــق مـــن ببیـنـــی...
بارونی که میباره از چشمامه
دلگیرم از هرکی که تو دنیامه
همیشه وقتی اینجوری داغونم
تو رو به راهم میکنی میدونم
کمی هم بیــــــــــــــــا...
خدا
این
پاها را
فقط برای نیامدن خلق نکرده....
:(
هی پاییز!!!!
ابرهایت را زود بفرست....
شستن این گرد غم از دل من....
هزاران پاییز باران می خواهد.....!!!!!
زمین به آسمان بیاید...
آسمان به زمین...
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود
نه دلربایی گنجشگکان باغ...
مـــن فـــقـــط محـــوِ
چشـــم های تــــ❤ــــوام...
ﻣـــﺮﺍ ﺳــــﺮ ﺩﺳــتـــ ﺑــﻠﻨــﺪ ﮐـــﻦ ....
ﻭ ﺩﺭ ﻗــﻄــﻌــﻪ ﯼ ﻗــﻠــﺒــﺖ ﺑـــﻪ ﺧــﺎکـــــ ﺑــﺴــﭙــــﺎﺭ ....
ﺩُﺭﺳـــتـــ ﺩﺭ ﺭﺩﯾـــﻒ ﭼــﺸــﻤــﺎنــــتــــــ ...
ﻣــﻦ ﭘــﯿــﺸــﺘــﺮﻫــﺎ ﺑــــﺪﻭﻥ ﺗـــﻮ ﻓـــﺎﺗــﺤــﻪ ﯼ ﺩﻧــﯿـــﺎ ﺭﺍ ﺧــﻮﺍﻧــــﺪﻩ ﺍﻡ ....
در غم ما روزها بی گاه شد***روزها با سوز ها همراه شد
روزها گر رفت،گو رو،باک نیست***تو بمان،ای آنکه چون تو پاک نیست
یکبارطعم عشق راچشیده ام
مزه تلخ قهوه می داد!
تپش قلبم راتند کرد
بدن زنده ام را دیوانه
حواسم رابهم ریخت
و رفت....
رفت تالب هیچ
وپشت فاصله نورهادرازکشید
وهیچ فکرنکرد که من میان پریشانی
تلفظ نورها
برای خوردن یک سیب چه قدررررر تنها
مانده ام......
من هنوزم تو فکرتم یه سره … فقط امیدوارم این روزا بگذره
میدونم حال تو بدون من بهتره … چی میشد معرفت داشتی تو یه ذره
نظرات شما عزیزان:
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم...
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی …
برچسبها: